گفتگو با "ملابورجان"

"گفتگو با ملا بورجان"

(داکتر مولانا عبدالوهاب رحمانی)

در اوائل ماه سرطان سال 1375 در مسیر سفرم به داخل، پس از طی هرات، قندهار و غزنی به منطقه سیاخاک ولایت میدان رسیدیم، در آن زمان "متفکرشهیدسجادی" در راس هیات بلندپایه از طرف حزب وحدت، برای ساماندهی پاره ای از مسایل نظامی و مشکلات ولسوالیهای ولایت میدان، در سیاخاک ومقر فرقه 96 میدان آمده بودند، مدتی را در خدمتشان بودیم، تا اینکه دستوری از شورای مرکزی حزب آمد و بر اساس آن شهید سجادی و جمعی دیگر موظف گردید تا با هیات عالیرتبه طالبان، در رابطه مسایل مهم مورد نظر حزب وحدت مذاکره نمایند.

صبح هنگام از مقر فرقه 96 میدان، به مقصد ولسوالی "محمدآغه" ولایت لوگر حرکت کردیم. اعضای هیات عبارت بودند از : متفکر شهیدسجادی، جنرال آصف خان قومندان اوپراتیفی کمیته نظامی حزب، جنرال سیدهادی قومندان فرقه 96، معلم ظاهرخان ولسوال سرچشمه و عده ای دیگر از مسئولین و تعدادی از نظامیان بعنوان بادیگارد، همگی در یک موتر نیسان پاترول و دو عراده موتر جیف سوار شده بودیم، در مسیر راه در سیاپیتاب، آقای سنگر دوست معاون آقای داکتر صادق مدبر، یک عدد تویوتا به کاروان ما پیوست و در جلریز، دویا سه عراده موتر حامل ولسوال طالبان در جلریز و قومندانان عمومی آنان نیز به ما اضافه شدند.

هماهنگ کننده مذاکره از طرف طالبان، مسئولین آنها در جلریز و از طرف حزب وحدت مسئولین فرقه 96 بودند. مناطق تکانه و جلریز میدان شاروکوته اشرو را پشت سر گذاشتیم و از دوراهی میدان به طرف غزنی اندکی حرکت کردیم، پس از طی چند کیلومتر به سمت چپ جاده پیچیدیم و وارد دره خشک و صعب العبور شدیم که در استقامت جنوبی کابل و شمالی لوگر قرار داشت، در آن لحظه واقعا نمی دانستم که مقصد کجاست و به کجا خواهیم رسید، یک نوع نگرانی توام با اضطراب در خیلی ها دیده می شد؛ واقعا آیا این سفر خطرناک نیست؟

ما را به لوگر می برند؟ لوگری که در فاجعه غرب کابل خاطره بدی از آن داشتیم، آیا ما با پای خودمان وارد پایگاه دشمن شده ایم؟ آیا آنها به ما حقه خواهند زد و همه را گروگان خواهند گرفت؟ آیا پس از شهادت استاد مزاری، فاجعه دیگری تکرار خواهد شد؟ آیا این مذاکره مثل آن مذاکره خواهد شد؟

ادامه نوشته

شعری از زهرا حسین زاده در سوگ متفکر شهید سیدمحمدامین سجادی

فانوس کوهستان

هلا فانوس کوهستان، شهاب آسمانی زاد!
چراخاموش و سردی در شب این ناکجاآباد؟

نگاه چشمه ات هرگز فراموشم نمی گردد
دیارم را دوچشم خنده هایت می نمود آباد

سفیــــر آرزوهایم! بگو از صـــلح ناپیــدا
که من در جبهه آتش، کلامت را کنم فریاد

سبق دادی رهایی را به شاگردان در زنجیر
قلم ها باغروبت خون نگارد بردل ای استاد!

کبـــوتر بودنت را –آه- باور کرده ام حالا
ولی ای روح زندانی غریبانه شدی آزاد

شعـــور سبزیادآور "امیــــن" رازها بودی
حمیدوحامدت تنها، چه آسان رفته ای از یاد

برادرکولــــه بارت را بگیـــر از شانه هایم باز
نحیفم من،کمک کن نشکند این استخوان در باد

شهیــــدمهربانیـــهای شیـــرین بعـــد پروازت
چه ویران شد پریشان "لعل" ما این کوه بی فرهاد
(زهرا حسین زاده)

شبی به درازی زمان

شبی به درازی زمان
حمزه واعظی
حمزه واعظی-شهیدسجادی

ساعت نزدیک 9 شب بود. در دفتر "دردری" مشغول کار مجله بودیم. یکی از دوستان زنگ زد و هیجان زده گفت حادثه ای در بامیان اتفاق افتاده، طیاره ای حامل سران جبهه متحد سقوط کرده اما هنوز معلوم نیست چه کسانی در آن طیاره بوده اند.

بچه ها وحشت زده شدند؛ نشستیم پای تلفن و به هر کس که احتمال می دادیم خبری داشته باشد زنگ زدیم. خبری نداشتند و همه مثل ما نگران ومضطرب بودند. ساعت تقریبا 9و نیم بود که بصیر احمد (دولت آبادی) زنگ زد. قبل از گفتن هر چیزی گفت:"تسلیت عرض می کنم!". گیج شدم. حلقم خشک شد. وحشت زده گفتم:"چه؟...چه شده؟..." با تاثر گفت:"سیدمحمدسجادی..." ادامه اش را نشنیدم، دست و پایم سست شد، گوشهایم جرنگ به صدا در آمدند.

مظفری، پیام، خاوری و محسن همه دور و برم حلقه زده بودند. نمی دانم کدام یکی پرسید که چه شده و به یادم نیست که چه جواب دادم. خیلی سعی کردم خودم را نبازم.
بغض سرد و سنگینی گلویم را می فشرد. به خانه آمدم، بین راه تمام خاطرات گذشته به یادم آمد. هر چه بیشتر فکر می کردم، باورم به رفتنش کمتر می شد. چطور می شود که او با چنین جوانی ای رفته باشد! پاسی از شب گذشته بود که به خانه رسیدم. دلم طاقت نیاورد و رفتم بیرون، بدون آنکه بدانم و بخواهم خودم را دم دروازه خانه خواهرم یافتم. چراغهایشان خاموش بود، ساکت و آرام بودند ومعلوم بود که از خاموشی چراغ و عزتشان بی خبرند. خیابانها و کوچه ها خلوت بودندن اما در دل من شور عجیبی برپا بودبه خانه برگشتم، بچه ها خوابیده بودند، طاقت نیاوردم و بغضم ترکید.

خانمم سراسیمه بیدار شد و به دنبال او فاطمه کوچولو هم. بیچاره دخترم ترسیده بود آمد به بغلم نشست و دستش را به چشمانم کشید:
"بابایی، بابایی! چه شده کی تو ره زده؟"

-دخترم عمو محمد شهید شده، رفته پیش خدا...

خانمم وحشت زده می گوید:"یاحضرت عباس، چطوری؟ ...کجا؟"

-هواپیمایش در بامیان سقوط کرده...

گریه ام بیشتر می شود. فاطمه لحظه ای مکث می کند و می گوید:"بابایی! عمو محمد برمیگرده، گریه نکو...

گفتم:"دخترم عمو دیگه برنمیگرده!"

وبلافاصله گردنم را بغل می کند و می گوید:"بابایی! به عمو محمد مگوم برگرده، دیگه هواپیما سوار نشه...!"

شبی بود به درازی زمان...
برگی از خاطرات- مجله امین شماره سوم

 

کارنامه سیاسی-اجرایی حزب وحدت اسلامی افغانستان(2)

کارنامه سیاسی-اجرایی حزب وحدت اسلامی افغانستان(2)

حزب وحدت اسلامی افغانستان

یادداشت بازنویسنده: در یادداشت قبلی چگونگی شکل گیری حزب وحدت اسلامی افغانستان گفته شد. نکته قابل ذکری که درمورد این "کارنامه" باید قابل توجه خوانندگان محترم قرار بگیرد این است که "شهیدسجادی" در این نوشتار سعی کرده است عین واقعیت را نوشته و از دوسویگی ویا جانبداری بپرهیزد. از اینروست که اهمیت این نوشتار برایمان قابل تامل خواهد بود. نکته دیگر استراتژی واهداف بلند مدتی است که در ابتدای شکل گیری حزب مطرح بوده اما بعدها این اهداف یا بکلی از بین رفتند ویا تحریف شدند.

بسم الله الرحمن الرحیم

قابل یادآوری است که همزمان با طرح وحدت ونشست هایی که به منظور ایجاد وحدت دایر گردید، موفقیت های بزرگی نصیب جامعه ما گردیده که نقطه عطفی در راستای انقلاب اسلامی می باشد.

با آهنگ وحدت اولین پیروزی، فتح تاریخی مرکز باستانی بامیان از لوث وجود کفار وکمونیسم بود که بار دیگر شخصیت جهادی ومبارزاتی مردم مارا در افکار عمومی دنیا به نمایش گذاشت. علیرغم اینکه این واقعیت را در طول دهه انقلاب دشمنان اسلام وکفرجهانی کتمان می کردند.

بدنبال این پیروزی وایجادنظم وآرامش در بامیان واداره آن بدست مجاهدمردان راه خدا عملیات برق آسای رزمندگان اسلام ضربه کاری رابرپیکر دولت ملحد کابل درمرکز ولایت میدان وارد ساختند وغنائمی بدست رزمندگان اسلام افتاد وازآن پس عملیات جهادی مثل اوایل انقلاب شتاب بیشتری گرفت ودر ساحات شمال هر روزی خبر فتح سنگرهای دشمن واوج گیری جهاد ومبارزه شدت می گرفت.

قبل از طرح وحدت باتوطئه های پیدا وپنهان دشمنان اسلام وتضادهای درونی باعث شده بود تا تعدد گروهی ورقابتهای منفی، خصومتهایی بروز کند وبخشی از نیروها بجای آنکه در برابر دشمنان اسلام سینه هارا سپر نموده ومبارزه کنند؛ در خصومت های داخلی قربانی شوند. اما باطرح وحدت وایجاد اتحاد، مناطق آزاد شده مربوط به حزب وحدت اسلامی افغانستان نفس راحت کشیده وآرامش وامنیت خاصی درمناطق برقرار شده است. بگونه ای که زمینه هرگونه جنگ ونزاع داخلی ازبین رفته وریشه هایش خشک شده وافق دید نیروهای جهادی ومبارزاتی ما آهنگ آن کرده تا باتامین وحدت سرتاسری میان مجاهدین مسلمان تاپیروزی نهایی زمینه ساز حکومت اسلامی گردند.

ادامه نوشته

شهید سجادی؛ منادی وحدت

شهیدسجادی؛ منادی وحدت

سخنرانی استاد شهید "بابه مزاری" در سوگ "شهید سجادی"

سخنرانی بابه مزاری در سوگ شهید سجادی

پنجم حوت یاد آور شهادت عالم عامل، عارف واصل "شهید سید عبدالحمید سجادی" است که در راستای خدمت به خلق خدا و ملت محروم و ستمدیده کشورش و ایجاد هماهنگی و وحدت در جامعه خویش از جان و مال و خانمان خویش گذشت و برای تأکید بر وحدت و انسجام مردم، خویش را گواه ساخت. سخنرانی ذیل از شهید والا مقام دیگر استاد شهید مزاری از کتاب «یاد یاد آور» برگزیده و به مناسبت سالروز شهادت این شهیدان (5 و 22 حوت) در اختیار خوانندگان و محققان عزیز قرار می دهیم.

با عرض معذرت از محضر اساتید و طلاب عزیز و دانشمندان حوزۀ علمیه مشهد مقدس که من هیچگونه آمادگی برای صحبت کردن نداشتم... فقط طبق امریۀ خانوادۀ این شهید عزیز که برای من، شهادتش از نگاه روحی و روانی اثرات فوق العاده ای گذاشته چون در زندگانی ایشان از آن مدتی که با شخصیت ایشان آشنا بودم سرم اثر داشت، آمدم که چند دقیقه ای مزاحم وقت شما عزیزان بشوم.

تقدیر و زمان اینطوری پیش آورد که این تکلیف جهاد به دوش ما افتاد و امروز از اینکه چندین سال با ایشان در سنگر مبارزه بودیم؛ لازم می بینم که چند کلمه ای در بارۀ زندگی ایشان صحبت کنم.

ادامه نوشته

زندگینامه و وصیت نامه شهید سید عبدالحمید سجادی

" یا ستار "

شهید سجادی بنیانگذار وحدت

متن زندگی نامه و وصیت نامه عالم عامل ، عارف واصل ، مجاهد نستوه شهید الحاج  "سید عبد الحمید سجادی " که در تاریخ 13/4/1366 هنگام عزیمت به داخل کشور به قلم خودش نوشته شده است :

قال الله الحکیم فی کتابه الکریم ، اینما تکونوا یدرککم الموت ولو کنتم فی بروج مشیه ...

غرض از نوشتن سطور آتی تذکرات و یادآوریهایی است راجع به آنچه  این حقیر در طول زندگیم بدان مومنانه و مخلصانه پایبند بوده و برای عینیت بخشیدن به آنها و آرمانهایی که در ذهنم می پرورانده ام سر از پا نمی شناختم .

این حقیر " سید عبدالحمید سجادی " فرزند " حاجی سید محمد حسین " متولد دهه چهارم قرن 14 هجری شمسی ( حوالی 1335 یا 1336 ) در منطقه " لعل و سر جنگل " از توابع ولایت غورات به دنیا آمدم ودر کنار سایر افراد خانواده ام با وجود محرومیت هایی که بود در منطقه ای به نام " جنگان " از توابع ولسوالی دایکندی تا سن دوازده سالگی زندگانی کردم و در این میان گهگاهی به مدت یکسال و یا بیشتر و کمتر در " جوقل " و مشغول فرا گیری علوم مقدماتی و " صرف و نحو " و ادبیات خدمت مرحوم والدم و روحانیون محلی بوده ام و روال درس وبحثم به گونه ای بود که در مسافرت ها با ابوی یا در خانه با وجود مصروفیت ها و مشغولیت هایی که به دوشم بود تا سال 1349 صرف میر، جامع المقدمات ، سیوطی ، کتاب کبری فی المنطق ، شرح جامی و حاشیه را تحصیل نموده و فرا گرفتم ، در این سالها به پیشنهاد "حاجی شیخ قاسم علی" که از علما ی مبرز مناطق مرکزی بود به پدرم ؛ مبنی بر داماد شدن اینجانب با صبیه حاجی شیخ ازدواج کردم و با اصرار ایشان پدرم وادار شد که زمینه مسافرت ما را به عراق و حوزه علمیه نجف اشرف فراهم کند که در سال 1350 همراه همسرم و خانواده حاجی شیخ راهی ایران شدیم ، ورود ما به ایران همزمان بود با جشن دو هزار و پانصد ساله رژیم منحوس شاهنشاهی و در عین حال اوج مبارزات ملت مسلمان ایران با خاندان پهلوی .

ادامه نوشته

زندگینامه کوتاه متفکر شهید "سیدمحمدامین سجادی"

زندگینامه متفکر شهید سیدمحمدامین سجادی

"سیدمحمدامین سجادی"

متفکر شهید سیدمحمدامین سجادی درسال 1339 در منطقه "لعل" زاده شد؛ قبلگاهش مرحوم آیه الله سیدمحمدحسین معروف به سیدحاجی از مفاخر بود و جایگاه معنوی در میان مردم داشت. او محمد را تا یازده سالگی با دانش های مقدماتی آشناکرد و در سال 1352 غرض پرورش فکری وروحی فرزندانش ازجمله محمد، بار سفرعراق بست و در حوزه علمیه نجف رحل اقامت افگند.

مهاجرت و تحصیل در نجف، حوزه ای که با نام و برکت مولاعلی عطراگین وشوق انگیز بودافق های جدیدی را بروی او گشودو نخستین سنگ بناهای شخصیتش را شکل داد.این مقطع مصادف بود با خیزشهای اصلاحی در بلاد اسلامی از جمله لبنان، فلسطین، ایران، افغانستان و... وحوزه علمیه کانون گرم نهضتها و مامن اکثر مبارزان مسلمان بود.حضور امام خمینی در حوزه نجف باعث شده بود که این شور انقلابی افزونتر گردد؛ شهیدسجادی در چنین حال وهوایی درس خوانداما دیری نپایید که دولت عراق در اقدامی تمام طلاب افغانی را از نجف خارج ساختکه خانواده شهیدسجادی هم با این موج به زادگاهش "لعل" عودت کرد، سالی پس از آن والد بزرگوارش داعی حق را لبیک گفت ومحمد با برادران بزرگترش شهید "سیدعبدالحمید سجادی" وشهید "سیدضیاء حسینی" که هردو در شهادت از او سبقت گرفتندبه ایران مهاجرت کردند و در جوار ثامن الائمه سکنی گزیدند.

در حوزه علمیه مشهد محمد خیلی زودتبارز کرد و مراحل تحصیل را پشت سرگذاشت، ودر پهلوی نیل به مرحله عالی حوزه، دروس جدید را بگونه ای جهشی طی کرد و با شرکت در کنکور سراسری )1355)دانشگاهها موفق به اخذ "رتبه یازدهم" و ورود به دانشکده علوم سیاسی دانشگاه تهران گردید.

شهادت برادربزرگترش شهید "سیدعبدالحمید سجادی" اورا عملا وارد عرصه سیاست کردو بیرق برادر را به دوش کشید.باپیروزی مجاهدین به کابل رفت ولیاقتهای ذاتی وکارنامه درخشان سیاسی اش او را تا سطح عالیترین رتبه حزبی در شورای عالی نظارت حزب وحدت اسلامی ارتقاداد.

درسال 1373 زمانیکه او در ماموریت خارج بسر میبردشهادت استاد مزاری رخ داد؛ نقش شهید سجادی در این زمان از لحاظ روحیه بخشی به مردم و انتخاب سریع خلیلی بعنوان دبیرکل حزب بر همگان آفتابی است. او پس از تدفین رهبرفقیدحزب وحدت، از مزار به تهران آمده و درمقطع دکترا در رشته حقوق به تحصیل پرداخت، اما ضرورتهای منطقه باعث شدکه شورای عالی او را در بامیان تقاضاکند.

درشامگاه سی ام اسد که طیاره حامل متفکرشهیدسجادی وهیات دولت افغانستان شامل: غفورزی صدراعظم، زارع وزیر تعلیم و تربیه، عزیزمراد، دانشیار، یزدانشناس هاشمی قومندان قول اردوی حزب وحدت، عبدالحسین مقصودی رییس کمیته سیاسی از فیصله پنجشیر به سوی بامیان عازم بود؛ طیاره حین نشست در میدان هوایی بامیان به طرز مشکوکی به زمین خورده و متلاشی شد و تمام سرنشینان بجز دوتن در این سانحه جان باختند. شهدای سانحه هوایی بامیان را کاروان شهدای "وفاق ملی" نامیده اند.

پیکرمتفکرشهیدسجادی بعد از شهادت از بامیان به روی دوش دوستداران و مریدان تا مرکز "لعل" تشییع شد و در همانجا به خاک سپرده شد.

کلام متفکر شهید "سیدمحمدامین سجادی" درمقدمه فریاد عدالت

كلام متفکرشهید سید محمدامین سجادی در مقدمه فریاد عدالت

متفکرشهیدسیدمحمدامین سجادی

... و مزارى تنها رهبرى كه بجاى انديشيدن به موقعيت و منافع شخصى و معامله گرى سياسى با اين و آن و بهره گيرى از فرصتهاى بدست آمده براى اندوختن ثروت و سرمايه گذارى در بانكهاى خارجى و فكر روز مبادا و جاتهى كردن در روزهاى دشوار مرگ و زندگى و حضور رندانه در هنگامه هاى بهره جويى و استفاده سياسى، به مردم فكر كرد و مصالح مردم را بر هر امتياز ديگرى ترجيح داد و در كنار مردم و با مردم براى احياى ارزشها و پاسدارى از دستا وردهاى جهاد مبارزه كرد و لحظه اى در امر دفاع از حقّ و عدالت درنگ ننموده و سر بر آستان صاحبان دورغين قدرت نسائيد.
او كه يكى از پيشتازان مبارزات اسلامى كشوربوده و سالهاى طاقت فرساى جهاد را هماره در سنگرها و پيشاپيش مجاهدان عليه روسهاى متجاوز و مزدوران آنها رزميده و بر خلاف مسند گزينان ديگر، سينه مالامال از عشق به مردم و آرمانهاى بلندو برين مردم دارد، عليرغم فشارها و وسوسه ها هرگز حاضر نگرديد كه مردم خويش را تنها گذاشته و يا بر سر عزّت و غرور مقدّس آنان با فواحش سياسى از در معامله و سازش وارد گردد، و بهمين دليل تا قلّه عظمت و سربلندى مردم فراز آمد و در دل آنان بعنوان قائد سترگ و سازش ناپذير جاى گرفت.

 

کارنامه سیاسی-اجرایی حزب وحدت اسلامی افغانستان

"یاحکیم"

کارنامه سیاسی واجرایی حزب وحدت اسلامی افغانستان(1368-69)

کارنامه سیاسی حزب وحدت اسلامی افغانستان

یادداشت بازنویسنده: این کارنامه توسط "شهیدسیدعبدالحمید سجادی" در طول سالهای 68 تا 69 از ابتدای شکل گیری حزب تا زمان شهادت ایشان نگاشته شده است. شهید سجادی عضو شورای عالی نظارت حزب وحدت و مسئول شورای ولایتی غور در سالهای نخست تاسیس حزب وحدت بوده است.
بخشهایی از این یادداشتها در آرشیو اسناد حزب وحدت (خلیلی) وبخشهایی در نشرات حزب وحدت چاپ شده اما نسخه اصلی و کامل آن در میان اسناد و دفاتر یادداشت شهید سجادی موجود است که بازگو کننده بسیاری از مسایل است. اینکه این اسناد تاکنون در جایی نشر نشده علتی دارد که خوانندگان محترم مسلما دلایل آن را بخوبی می دانند.

نشر این سند باذکر منبع مجاز است.


بسم الله الرحمن الرحیم

از آن جا که استکبار جهانی هماره با شعارهای پوچ و فریبنده ای چون حقوق بشر، صلح وامنیت جهانی، دموکراسی، آزادی های فردی، حمایت از زحمتکشان وکارگران جهان و... دست به استعمار، استحمار و استثمار مسلمانان وملل آزادیخواه جهان می زندو در این راستا از هیچ نوع تلاشی دریغ نورزیده جهت اسارت و بردگی مستضعفین وسرکوب بی رحمانه نهضتهای اسلامی و آزادی بخش از هرگونه وسیله ممکن و امکانات موجود نظامی، سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، اطلاعاتی و... بهره برداری میکند؛ بر مسلمانان باشهامت و غیور، عناصر باایمان وانقلابی وملل زنده وآزادی خواه جهان است که با آگاهی وهوشیاری ونظم و تشکل انقلابی واتحاد و همبستگی در برابر استکبار جهانی وایادی واذناب آن قیام نموده و از حیثیت وشرف، شخصیت و کیان انقلابی، ارزشهای والای اسلامی وانسانی  وآزادی و استقلال واقعی خویش مردانه دفاع نمایند.

ادامه نوشته