شهید سجادی؛ منادی وحدت
شهیدسجادی؛ منادی وحدت
سخنرانی استاد شهید "بابه مزاری" در سوگ "شهید سجادی"

پنجم حوت یاد آور شهادت عالم عامل، عارف واصل "شهید سید عبدالحمید سجادی" است که در راستای خدمت به خلق خدا و ملت محروم و ستمدیده کشورش و ایجاد هماهنگی و وحدت در جامعه خویش از جان و مال و خانمان خویش گذشت و برای تأکید بر وحدت و انسجام مردم، خویش را گواه ساخت. سخنرانی ذیل از شهید والا مقام دیگر استاد شهید مزاری از کتاب «یاد یاد آور» برگزیده و به مناسبت سالروز شهادت این شهیدان (5 و 22 حوت) در اختیار خوانندگان و محققان عزیز قرار می دهیم.
با عرض معذرت از محضر اساتید و طلاب عزیز و دانشمندان حوزۀ علمیه مشهد مقدس که من هیچگونه آمادگی برای صحبت کردن نداشتم... فقط طبق امریۀ خانوادۀ این شهید عزیز که برای من، شهادتش از نگاه روحی و روانی اثرات فوق العاده ای گذاشته چون در زندگانی ایشان از آن مدتی که با شخصیت ایشان آشنا بودم سرم اثر داشت، آمدم که چند دقیقه ای مزاحم وقت شما عزیزان بشوم.
تقدیر و زمان اینطوری پیش آورد که این تکلیف جهاد به دوش ما افتاد و امروز از اینکه چندین سال با ایشان در سنگر مبارزه بودیم؛ لازم می بینم که چند کلمه ای در بارۀ زندگی ایشان صحبت کنم.
ما با این شهید عزیز و این شخصیت بزرگ، از سال 1355 آشنا شدیم. در همین مشهد مقدس، از آن وقت که آشنا هستیم از ایشان اخلاص، عرفان، صداقت و تلاش در بارۀ انقلاب که تا حالا دیدیم سه چهار تا نمونۀ این مسئله را خدمت شما بیان می کنم و دیگر در باره اش، آن دوستان که از سابق با ایشان آشنا بودند مخصوصاً برادر دانشمندش که خودش در وصیت نامۀ خود گفته که زندگانی ما را تدوین کن و بیرون بده، شاید برای انقلاب و برای مردم ما مفید باشد. که اینها را خدمتتان بعداً انشاء ا... تدوین می کند و در جریان قرار می گیریم. ظاهراً سه بار یا چهار بار، ایشان در دوران انقلاب، در افغانستان با کتاب، با یک سری وسایل فرهنگی رفت. شما می دانید کسی که طلبه است در حوزه است، رفاه است، انقلاب هم اینجا پیروز شده به عظمت امام و برکت انقلابش، روحانیت هم اینجا جایگاه خاصی پیدا کرده، مشکلات افغانستان تحمل کردن و رفتن کار آسانی نیست.
با اینکه ایشان در آن سفری که رفته بود، زندانی شد و سخت ترین شکنجه را دید. باز که آزاد شد، آمد و مدتی طول نکشید که برگشت. وقتی که برگشت، تمام مناطق شیعه نشین را به عنوان احیاء مدارس دینی از طرف حوزه که رفته بود، راه رفت. مدارس را بررسی کرد. در آن سفر هم باز دچار همین مشکلات زندان و دستگیری و شکنجه شد و بحمدا... خلاص شد. بعد از اینجا وقتی کسی می رود در خارج، یعنی خارج از ایران برای افغانستان، شما می دانید، در حوزه معمول است که سه ماه، یا چهار ماه شهریه اش را برایش می دهد. و این سید بزرگوار وقتی که در آنجا رفت، نزدیک چهار سال در افغانستان ماند و متأسفانه شهریه اش هم قطع شده بود و این مسائل را هم می دانست و هیچ این فشار اقتصادی و روانی، بر روحیه اش اثر نکرد.
این یک شاخصۀ بسیار مهم است در زندگی ایشان که فکر می کنم در بین جامعۀ ما یا کم نظیر است یا بی نظیر. این یک مسئله. مسئله دوم: در این سفر سوء قصد شد برای ایشان، وقتی که می خواست وضو بگیرد، برای نماز خواندن آماده شود و خود را آماده بکند، با خدایش در راز و نیاز باشد اینجا سرش فیر شد و زخمی شد و این نفر هم دستگیر شد. اینها مسئله ای نیست که شما فکر بکنید که چرا اینطور شد؟
چون در افغانستان زیاد بوده و زیاد شده و آن نقطه ای که می خواهم در اینجا برای شما بیان بکنم و قابل ارزش است آن مسئله ای است که این نفری که به ایشان سوء قصد کرده بود، همۀ مسایل را هم اعتراف کرد. به گناهش هم اعتراف کرد که: من با اینقدر وعده و وعید می خواستم فلانی را بکشم! برادران به ایشان نامه نوشتند چون این نفر در جای دیگر زندانی بود، خودش در لعل بود. گفتند الان اعتراف کرده! چکار می کنید؟ این از شخصیتهای بزرگ است و از شاخصه هایی است که برای کم نفر پیدا می شود. «عفو با قدرت» همان که جدش علی (ع) می گوید. و ایشان عفو کرد و گفت که من «بخشیدم».
این ارزش داشت، تکان دهنده بود. و الا در افغانستان شما می دانید با چه بهانه هایی مردم را کشتند! یک کسی که در وقت وضو سرش فیر می شود و دشمنش دستگیر می شود و اعتراف می کند که: من برای کشتنش این تصمیم را گرفته بودم، و این عفو می کند. به عقیده من، این شاخصه، شاخصۀ بسیار بزرگی است و می ارزد. این عزت و این شرف و این مسائل همه اش بر می گردد به این خانوادۀ بزرگ و این حوزۀ بزرگ که شخصیتهایی این چنین در جامعه تحویل دادند و تلاش کردند. والا می توانست با این مسئله، غوغایی راه بیندازد که صدها نفر دیگر هم کشته شود. قاتل در دست خودش را عفو کرد. گفت: من بخشیدم و گذشتم. به عقیدۀ من این، نقطۀ بسیار بارزی در زندگی ایشان است.

مسئله دیگری که می خواستم در زندگی ایشان تذکر بدهم. آن مسئله وحدت و وحدت خواهی ایشان بود. برادران عزیز در اینجا هستند و تاریخ این مسئله را شاید در آینده انقلاب هم ثبت بکند به حق، ما می توانیم برای وحدت، بنیانگذار این وحدت این سید بزرگوار را بگوئیم. خیلی ها آمدند و این میثاق را امضاء کردند. خیلی ها هم آمدند و منشور وحدت را به وجود آوردند ولی پایه گذاری این وحدت را، آن مجمعی که در پنجاب تشکیل شد، کرد که با پیشنهاد این سید بزرگوار بود.
که برادر عزیزمان جناب حاج آقای عرفانی حضور دارد، این پیشنهاد را ایشان کرد، که در اینجا سمیناری دایر کنیم، سه روزه یا چهار روزه از تمام مسئولین چند ولسوالی دعوت کنیم. در رابطۀ وحدت صحبت کنیم. این مسئله با پیشنهاد ایشان شد و با زحمت ایشان به وجود آمد و بیشترین ادارۀ این سمینار را هم ایشان انجام دادند. اگر چند من خودم در این سمینار نبودم بنا شد که وقتی تعیین شود و از مسوولان داخل دعوت شود، در پنجاب، سمینار بعدی برای وحدت گذاشته شود که از اینجا پایه گذاری شد، دعوت شد از تمام مسئولین جهادی، از سمت شمال، ارزگان، پروان، میدان، بامیان، جوزجان و همه در لعل جمع شدند. از اینجا این مسئله گسترش پیدا کرد. و بهسود آمد و در جاغوری منشور وحدت امضاء شد که برادر عزیزمان آقای عرفانی این مسئله را آورد در خدمت شما برادران و این را مطرح کرد. برنامۀ بعدی، بامیان بود.

در برنامۀ بعدی تعدادی ازاحزاب وعده گرفته بود که چون رهبرانشان در خارج اند، اجازه بگیرند و بیایند در بامیان با صلاحیت، این وحدت را تکمیل کنند که باز در بامیان وقتی که جلسه دایر شد، این همزمان بود با رحلت رهبر بزرگ جهان اسلام حضرت امام (ره) که بدون شک و تردید، گفته می توانم که برای این وحدت، این روح بزرگ و این عزای دردناک، برای جهان اسلام و مخصوصاً برای شیعیان افغانستان بسیار مؤثر بود که این وحدت تکمیل شود. چون وقتی که این مصیبت بزرگ واقع شد، چهل روز عزای عمومی در مناطق آزاد شده، اعلام شد و روضه خوانی و عزاداری شروع شد. که شما باز فریاد این سید مظلوم را، در بارۀ امام در همین جلسه نگاه کردید و او چطور عاشقانه از امام و خط امام داد می کشید، در آن مناطق و این هم اثر داشت که بعد از چهل روز، برادران، دو باره در بامیان جمع شد برای «میثاق وحدت» باز مسائلی که در آنجا من خودم در حضور این برادران بودم، باز نقش تعیین کننده و فعال را، این سید بزرگوار برای تدوین «میثاق وحدت» و تعیین «اساسنامه» داشت. از جمعی که تعیین شده بود که «میثاق وحدت» را تدوین بکند یکی اش باز «سجادی» عزیز بود. آن روز که بنا بود همه این میثاق را امضاء بکنند، بعد از امضاء شدنش در تصویبنامه اش که فیلم ویدئویی اش موجود است، باز با آن عشق و علاقه ای که داشت، خواندن این مسئله را خودش کرد و این سیر تاریخی وحدت را در آنجا گفت که اینها ضبط شده و فیلم پری شد. لذا فوق العاده اثر در به وجود آمدن این وحدت، ایشان داشت. از این بابت است که ما به قاطعیت می توانیم که بنیانگذار این وحدت که خواست تمام ما و تمام شهدای ما و تمام مجاهدین ما است، این سید بزرگوار و مجاهد و عارف و مخلص می باشد. امروز شما که جمع شده اید از خاطر شهادت این شهید بزرگوار ما، در واقع این عمل شما احترام گذاشتن به انقلابتان و ارزشهایتان است.
سجادی عزیز، به خاطر شما چهار سال از خانواده اش برید و رفت، در افغانستان کارکرد و زحمت کشید. چهار ماهه مأموریت گرفته بود که بر گردد. اگر امروز به سجادی احترام نمی گذاریم، به انقلاب و مردممان احترام نمی گذاریم. چون مثل ایشان فداکار، همانطور که اول گفتم، یا بی نظیر است یا کم نظیر. لذا از این جهت بود، وظیفه شرعی ام بود. با برادران هم گفتم که نمی توانم. شما هر چقدر که اصرار کنید، من احترام سجادی را مقدس می دانم. از خاطر که مادر پیرش و خانوادۀ رنجدیده اش، دلش نرنجد، در این جلسه شرکت نمی کنم. با این جنازه می روم در مشهد تا مراسم تدفینش تمام بشود.
والسلام علیکم ورحمه الله وبرکاته...