"سیدعلی، یاور همیشه مومن"
زندگینامه کوتاه شهید دگرجنرال سیدعلی علوی

شهید سید علی علوی، فرزند سید سلطان شاه، در سال 1344ش. در یک خانواده مذهبی و سرشناس شهر مزار شریف دیده به جهان گشود. او بر خلاف اطفال دیگر در سن 5/5 سالگی شامل مکتب سلطان غیاث الدین گردید و پس از طی دوره متوسطه در این مکتب، تحصیلاتش را تا صنف یازدهم در لیسه تجربوی شهید عبدالخالق مزار شریف ادامه داد.
سالهای تحصیل سید علی در این لیسه مقارن بود با کودتای ننگین هفت ثور و پدیدار گشتن سایه شوم مکتب الحادی کمونیست در کشور افغانستان. از آن جایی که سید علی در جریانات فرهنگی – سیاسی کتابخانه جوادیه شرکت داشت به تلاش و جدیت بیش از پیش پرداخت تا این که در سال 1361ش. عرصه را برای فعالیتهای انقلابی تنگ دید و خطر دستگیری تهدیدش نمود. لذا شهر مزار شریف را به قصد ایران ترک کرد. وی بلافاصله بعد از ورود به ایران به جمع بچه های "استاد مزاری" در تهران پیوست و مشغول آموزش معارف اسلامی گردید.
سال 1365 زمانی که استاد مزاری به قصد به وجود آوردن اتحاد بین گروه ها عازم ولایات مرکزی گردید باز سید علی همرکاب و همدوش و همراه استاد مزاری بود.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی و رفتن استاد مزاری به کابل، شهید سید علی به عنوان منشی و یاور استاد در کنار او ایفای وظیفه نمود. در جنگهای اخیر بارها و بارها شجاعت و شهامت خویش را به نمایش گذاشت و به رتبه "دگرجنرالی" از سوی استاد مزاری نایل شد.
یکی از شاهدان عینی نقل نموده است که در روز شنبه 20/12/1373 وقتی که استاد مزاری می خواست برای مذاکره با گروه طالبان با موتر به سوی چهار آسیاب برود، سید علی یکی از همراهان استاد را از موتر پایین نموده و خود سوار می شود و این جمله را می گوید: " من در کنار استاد می نشینم چون در روزهای خوشی در کنار او بودم، باید در روزهای سختی هم در کنار بابه ام باشم".

سرانجام پیکر پاک و شکنجه شده سید علی و رهبرش مزاری بزرگ پس از 17 روز تشییع روی شانه های مردم عاشق و فداکار هزاره جات و صفحات شمال کشور و به تاریخ 7/1/1374 مقارن ظهر روز دوشنبه به دست برادر بزرگوارش و مسئولین حزب وحدت اسلامی در کنار رهبر و در زادگاهش به خاک سپرده می شود و حفره تنگ قبر به بیشتر از یک دهه تلاش پرشورش خاتمه می دهد.
"سیدعلی" در طول سالهای پایانی زندگیش همواره دمخور و در کنار بابه بوده است و بی انصافی است که امروز نام و یاد آن شهید همواره شاهد را از یاد ببریم.
سیدعلی مرد مردستان بود و هرگز رهبرش و مرادش را تنها نگذاشت؛ چه در روزهای خوشی سالهای 1366 در تهران و قم و چه درسالهای دشوار 1368در کاکری و مناطق مرکزی هرگز از بابه جدا نبود و عاقبت جلوی دیدگان بابه نامردمان کوردل سرش را از تن جدا کردند.
سیدعلی نمونه بارز شهادتخواهی و عدالتخواهی بود، او یاور همیشه مومن بود؛ هرگز شک را در مسیر خودش احساس نکرد و تا لحظه مرگ در کنار استادش ماند.
راهش تا ابد روشن و روحش شاد باد.
